چگونه می توان فولکلوریست شد و برای « فرهنگ مردم » نوشت ...
 
در راه فولکلوریست شدن ...
 
سال 1336 آقای مرآت ، مدیر دبستان چهار منار یزد  که معلم انشاء ما در سال ششم دبستان هم بود ، یکی از مشوق های من در باصطلاح « یزد شناسی » گردید .وی که می دید من در هندسه و به خصوص حساب ، و مجموعا" در تحصیل ، « زیر صفر » و پس از معدل گیری های آخر هر هفته رقیب آخوند زاده ای دیگر بنام «ع» و آخوند زاده ای سوم ، که از خویشان نزدیک مدیر هم بود ، بنام « ک » هستم امٌا در انشاء به شدٌت با بهروز احسانی ( بعدها خلبان ؟ ) نفر دوم کلاس و به خصوص محمد مدرس زاده ، نفر اوٌل کلاس ( بعدها استاد دانشگاه صنعتی شریف ) رقابت می کنم مرا در انشاء نویسی با موضوعاتی خاص که مثلا" از دیگران کمتر بر می آمد نیز تشویق میکرد ؛ از جمله : بازارخان ( مرکز پارچه فروشی یزد ) را توصیف کنید ! ، وضع یک حمٌام عمومی در روز جمعه را شرح دهید ؛ و البته موضوعاتی مثل اینکه « استاد علم کردن » یعنی چه ؟.
از پدرم که پرسیدم گفت : این حرف ها در کتاب هائی مثل کتاب « کلثوم ننه » آمده اند ...
از عمویم که خیاط بود پرسیدم ؛ مغازه خیاطیش پاتوق بزرگان فامیل بود ، آقا شیخ احمد اوقاف که حاضربود گفت برو کتابخانه جستجوکن . در کتابخانه ی شرف الدین علی یزدی به کمک آقای خلدی ، کتابدار آنجا ، چیزی نیافتم . خود آقای خلدی یاد آوری کرد که کتابخانه ی وزیری یزد هم وجود دارد ! . 
سال قبلش ، 1335 ، که در دبستانی نسبتا" نزدیک تر به آن کتابخانه تحصیل می کردم ، یعنی دبستان حکمت در محله ی لب خندق ، چند مرتبه به آن کتابخانه رفته بودم که بگمانم شعرهای وحشی بافقی، و فرخی یزدی و... را بخوانم . در آن کتابخانه آقای ضیافتی ، کتابدار آنجا ، مرا راهنمائی کرد که چنین متلی در کتابی از امیر قلی امینی وجود دارد ، که مشغول مطالعه شدم .
حجت الاسلام والمسلمین آقا سید علیمحمد وزیری ، بنیانگذار و رئیس هیئت امنای کتابخانه ، و آقا سید علی آیت اللهی که بگمانم پس از ایشان فعالترین عضو هیئت امناء بودند ، گاهی به درون کتابخانه  که معمولا" یکی - دونفر بیشتر کتابخوان نداشت ومخارجش وسیله ی انتقاد از آقای وزیری شده بود ! سرکشی می کردند مرا به کتابخوانی تشویق می کردند که آقا سید علی بیشتر تاکیدشان بر ادبیات و به ویژه کتابهای تاریخی بود ، امٌا آقای وزیری ( که گویا از طلبه های مبرٌز پدربزرگم حجت الاسلام والمسلمین حاج میرزا علی بوده اند و حتی موقع تشییع جنازه ایشان نوحه خوانی جلوی هیئت سینه زنی را شخصا" بر عهده گرفته اند  ) می گفتند پدربزرگِ علیرضا هم اخلاقش این بود که از هر چمن کلی بچیند .... 
دونوع کتاب و مقاله و به طور کلٌی نوشته هامرا به صورتی مستقیم یا غیر مستقیم ، به متون فولکلوریک رهنمود شدند :
- کتابهای امیرقلی امینی ، علٌامه علی اکبر دهخدا ( به خصوص امثال و حکم ) ، و... که ازسال 1337 از نوشته هایشان در نشریه ای دیواری که برای دبیرستان پهلوی ( به کمک ایرج فروهر ) می نوشتم هم استفاده می کردم .
- کتابهای شعر نسیم شمال و داستان کوتاه جمالزاده و دیگران و بعدا" از 1345 جلال آل احمد و نیز صادق هدایت .
- به داستانهای ظهر جمعه ی صبحی مهتدی هم گوش می دادم ؛ و به این ترتیب به خط « اندکی فولکلوریست » شدن افتادم : میهن دوستی و به خصوص نوعی شوینیسم - فرهنگدوستی - کنجکاوی - عشق به مطالعه - خودنمائی ایٌام نوجوانی و جوانی - شهرت طلبی - دسترسی نسبی به امکانات و البته تشویق بزرگترها .       
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







انسان شناسی ، مردم شناسی و فرهنگ شناسی ایران بزرگ . Anthropology,Ethnology,and Culture of Greater Iran
identification des sources de l'ethnologie d,Iran , et des Bibliographies
درباره وبلاگ

Anthropology,Ethnology,and Culture of Greater Iran . Alireza Ayatollahi با وجود تحصیلات کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکتری مردم شناسی ( در گرایشهای معماری و شهرسازی - فنٌی و اقتصادی ، و فرهنگی ) در دانشگاه پرووانس فرانسه و نهایتا" دعوت به عضویت در هیئت علمی آموزشی دانشگاه شهید بهشتی در سال 1363 و تدریس مردم شناسی فرهنگی در سال 1365 در آن دانشگاه ، اذعان می کنم که در بدو امر مردم شناسی برای من علم نبود ؛ ابدا" علم نبود ؛ بیشتر یک تفنٌن بود : از سال 1335 به جمع آوری فولکلور یا فرهنگ مردم و تاحدودی مردمنگاری آگاهانه و غیر آگاهانه پرداختم . از سال 1345 وسیله ی خود نمائی و کسب شهرت بیشترم می شد و از 1351 اندک در آمدی از این راه . بعدها که در فرانسه به تحصیلات آمایش سرزمین و اقتصاد توسعه پرداختم متوجه شدم که بدون جامعه شناسی در کشورهای پیشرفته و مردم شناسی در کشورهائی نظیر ایران ، مدیریت و برنامه های فنٌی - اقتصادی آنچنان که باید و شاید به اهداف عالی خود نمی رسند . مردم شناسی یک مطالعه است ؛ یک علم به مفهوم حقیقیِ آن نیست ؛ و نتایجی که از مطالعه ی یک مردم شناس به دست می آیند نسبتا" صحیح اند و نسبتا" غلط : نه فقط مردم شناسی ، بلکه تمام علوم انسانی و اجتماعی « نسبی » هستند ؛ و چون ریاضیٌات به پاسخ هائی مطلق نمی رسند . علوم انسانی به همین دلیل روشی جامع و مانع و مسلٌم و مقبول همگان برای مطالعات خود ندارند .هرکسی با سلیقه و دیدگاه خود وارد آنها می شود و روشی پیشنهاد می کندکه باز این روشهای کار هم برخی بیشتر و برخی کمتر مورد قبول و استفاده سایر مطالعه گران قرار می گیرند . ناتوان تر از همه کسانی هستند که به ترجمه روش های مردم شناسی در سایر کشورها می پردازند که غالبا" در شناخت مردم ایران آنطور که باید و شاید کار آئی ندارند . روش و حوزه عمل این مطالعات سبب می شود که برخی « انسان » و به ویژه شیوه رفتار وی را ملاک عمل قرار دهند و به انسانشناسی anthropology معتقد باشند که انگلیسی زبانان دنیای غرب بیشتر در این طیف قرار می گیرند . برخی دیگر معتقدند که چوم اصل شناخت اجتماعی بر « روابط اجتماعی » است بنابر این اصل بر یک اجتماع ( مردم ) و شناخت آن به عنوان یک کل ، یعنی مردم شناسی ethnologie است که فرانسویان و اکثر تحصیلکردگان صادق فرانسه از این طیف اند . فرهنگ می تواند شامل قواعد رسمی و قوانین و مقررات ( که از جمله در جامعه شناسی مورد مطالعه قرار می گیرند )باشد ؛ امٌا چون حاصل رفتار ی عادٌی شده، رسم شده ، سنٌت شده ، و...در میان یک مردم است ، به خصوص در کشورهائی نظیر ایران ، مقتضی روش های شناخت مردم شناسانه است هرچند که اصطلاح فرهنگ شناسی culturologie نیز در دهه های اخیر باب شده باشد . از تدریس در این حوزه ، به خصوص در ایران ، بیزارم ؛ امٌا عاشق و حتی معتاد مطالعات مردم شناسی هستم ؛ و گرچه خود به خود هم به آن می پردازم ؛ امٌا بیشتر دوست دارم که در باره آن با دیگران هم شریک شوم . شما چطور ؟ .
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه
پيوندها